×293×

ساخت وبلاگ
دلم میخواد بارون باشهبا یار تو ماشین باشیمدوتا قهوهو بعد بریم صندلی عقب:))))+تو مسیر رفتن به عروسی پسر حکیمه ایم. اسمش فرهان بود فکر کنم. فرهان حدودا دو سه سال از من کوچیکتره و فردا عروسی میکنهو من هنوز دم پی ام اس میشینم فیلم thriller میبینم.اتفاق جالب تر اینکه دیردز یه خانمه بهم تو ایستواه اتوبوس گفت شنا جزو اقلیت های ارامنه هستی؟گفتم نه چطورگفت اخه به قیافت میخوره خیلی اروپایی باشیلهجتم یکم غیر ایرانیه. دوستان درجریان باشین که من اروپایی غیر ایرانیم عرررر صدای خنده حضار ×293×...
ما را در سایت ×293× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylovemylife2 بازدید : 70 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:18

یه تانکر آب توی حیاط دایی خویی بود

شایان رفته بود بالای تانکر آب داشت قر میداد

و من پارررره شده بودم از خنده ×293×...

ما را در سایت ×293× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylovemylife2 بازدید : 68 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:18

همین الان زیر پنجره مون یه موتوری با یه ماشین تصادف کرد

صدای ناله هاش می اومد

هر چقدر اونروز که موتوریه خورد به بی ارتی، خوردمو نگه داشتم گریه نکنم

امروز یهو زدم زیر گریه.... خدایا چیزیش نشده باشه:(

×293×...
ما را در سایت ×293× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylovemylife2 بازدید : 71 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:18

چیه این نیاز به خواسته شدن؟؟؟ دوست داشته شدن؟؟؟؟ من باید روی این قضیه بیشتر فکر کنم. و برای حل کردنش بیشتر وقت بذارم. شاید سانا درست می گه و باید برم پیش مشاور...اصلا دوست ندارم اشتباهی که سر شروع رابطه با علی رو داشتم، تکرار کنم. این اشتباه که تو یه رابطه رو بر حسب نیاز شروع کنی... نیاز به بودن یک نفر... اشتباه ترین نوع رابطه و جزو غیر اصیل ترین احساساته...تمام طول بین ترم فکر می کردم از سمیر خوشم میاد ، مثلا بهش پیام می دادم یا پالس مثبت چون یکم پالس مثبت از ش گرفته بودم.ولی امروز که دیدمش، دیدم نچ، من از این آقا خوشم نمیاد. حالا هرچقدرم جذاب و خفن و گنگ باشه که هست، من از مدل چشماش، فرم بازی با ریشاش یا هر چی، خوشم نمیاد. پس چرا انقدر بین ترم حس می کردم قراره چیزی شکل بگیره؟ چون طبق عادت همیشگیم عکس طرفو می دیدم و خیال پردازی می کردم. نه لعیا خانم. تو دیگه بچه نیستی. اگه قراره رابطه ای باشه باید بر حسب واقعیات باشه. دوره رل زدن های مجازی و کنترل روابط تو دنیای کودکی تموم شده....حس می کنم می ترسم. بینهایت از بودن توی یه رابطه می ترسم. چیزی که پر واضحه اینه که من اصلا، اصلا، اصلا آماده داشتن رابطه با هیچ بنی بشری نیستم....اما موضوع مهم تر اینه که دقیقا نیاز های من چیه و نکنه آیا این نیاز ها منو سوق بدن به سمت انجام یه کار غیر اصیل.؟بودن ساناز خیلی خوبهچون یادم میارهباید خودمو بیشتر و بیشتر و بیشتر و عمیق تر بشناسم...من هنوز خییییلی با خودم کار دارم. ماه ها و سال ها.... عجله ای برای شروع یا پایان "هیچ چیزی" نیست!!! ×293×...
ما را در سایت ×293× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylovemylife2 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 18:16

چی باعث میشه دستتونو بذارین روی ویس و یک دقیقه ویسی رو پر کنین که میتونستین توی 20 ثانیه بگیدش؟

و بقیش صذای من و من کردنتونه؟

چرا من انقدر عصبی شدم؟

×293×...
ما را در سایت ×293× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylovemylife2 بازدید : 68 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 18:16